ترس حالت عاطفي پيچيده و نيرومندي است كه با علائم اضطراب از جمله ضربان قلب، نبض، عدم تمركز انديشه و سردرد همراه است .
يم انسان زماني دستخوش ترس شود كه دريابد خطري زندگي او را تهديد م يكن د زندگي به نوعي دچار ترس ش ده ان د اظهار وجود، صحبت كردن در برابر جمع، تصميم گرفتن، تغيير شغل، تنهايي و ترس ترس هايي كه در باره ماجراهاي ظاهري و آشكار است، مثل ترس از پيري، تنهايي، ادامه
دروغ از بدترين معايب، زشت ترين گناهان و منشأ بسياري از مفاسد است و بالطبع از کارهاي زشت و ناپسند و عادت به آن از رذايل اخلاقي و از گناهان کبيره است و تا ضرورت و مصلحت مهمي در ميان نباشد ، دروغ گفتن جايز نمي باشد. دروغ در دنيا و آخرت انسان را از رحمت الهي محروم مي کند و در ميان مردم بي اعتبار مي نمايد و اعتماد عمومي را سلب و جامعه را به بيماري نفاق دچار مي سازد و از آفات زبان و خراب کننده ايمان است. علت اصلي دروغ ، عقده حقارت و خود کم بيني انسان دروغگو است و اين يکي از نکات رواني است که به عنوان روانشناسي اخلاقي در کلمات معصومين به آن اشاره شده است. سرچشمه دروغ نيز گاهي به خاطر ترس از فقر، پراکنده شدن مردم از دور او ، از دست دادن موقعيت و مقام و زماني نيز به خاطر علاقه شديد به مال و جاه و مقام و ...است که شخص از اين وسيله نامشروع براي تامين مقصود خود کمک مي گيرد. ابزار بسياري از گناهان دروغ است اينکه افراد دروغگو بدبيني و سوء ظن خاصي نسبت به همه کس و همه چيز دارند ، با دروغ خود را بزرگ جلوه مي دهند، با دروغ هزار گونه تملق مي گويند و يکي از راههاي درمان دروغ اين مي باشد که قبل از هر چيز بايد مبتلايان را به عواقب دردناک و آثار سوء معنوي و مادي آن متوجه ساخت و نيز بايد بايد متوجه ساخت که اگر چه دروغ در پاره اي از موارد نفع شخصي دارد ولي نفعش بسيار آني و زودگذر است و يکي ديگر از موثرترين راههاي درمان دروغ پرورش شخصيت در افراد و کوشش براي تقويت پايه هاي ايمان در دل آنان است و بايد محيط هاي تربيتي و معاشرتي مبتلايان را از وجود افراد دروغگو پاک کرد تا تدريجا طبق اصل محاکات و تاثيرپذيري محيط وجود آنها از اين رذيله پاک گردد. در سراسر جهان هستي قانون صداقت و صراحت و حقيقت جاري است . هر چند به حسب ظاهر در عالم هستي تضادها و تعارض هايي ديده مي شود ولي دروغ و خيانت در طبيعت اصلا وجود ندارد. اصولا حقايق ناب را در طبيعت و هستي بايد جستجو کرد و از زبان آفرينش بايد شنيد. مگر جز اين است که تمام قوانين علمي و فلسفي برداشتي است نسبي از جهان هستي و قوانين حاکم بر آن و طالبان حقيقت همه و همه در اسرار هستي مي انديشند و از آن الهام مي گيرند و جز با هستي و قوانين حاکم بر آن سروکاري ندارند؟ خلاصه کلام آنکه بناي خلقت و طبيعت بر حقيقت و راستي استوار است ، لکن اين انسان ظالم و ستمکار است که حق را با باطل به هم آميخته و آن را وارونه جلوه مي دهد، زيرا باطل محض را نمي شود به مردم ارائه داد که طبع حقيقت جوي مردم خود به خود آن را دفع مي کند. خداوند سبحان چه با زبان تکوين و چه با زبان تشريع با صداقت و راستي با بندگانش سخن مي گويد و مي فرمايد که صداقت براي شما بهتر است. علي(ع) در نهج البلاغه مي فرمايند« ولکن يُوخَذُ مِن هذا ضِغثٌ و من هذا ضغث فَيُمزجان ...»(1) مردم قسمتي از حق و قسمتي از باطل را گرفته و در هم مي آميزند و از اين راه ، باطل را به خورد مردم مي دهند. يکي از محرمات و آفت هاي خطرناک زبان، دروغ گفتن است و دروغ از گناهان کبيره مي باشد.(2) معناي دروغ کذب بر وزن وِزر و کَتِف به معني دروغ گفتن مي باشد. صحاح و قاموس و اقرب و ... هر دو وزن را مصدر گفته اند ولي استعمال قرآن نشان ميدهد که کذب بر وزن وزر مصدر است.(3) کذب بر وزن کَتِف اسم مصدر است به معني دروغ مثل « يَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِب» (4) چون کذب مفعول به يفترون است لذا اسم است نه مصدر يعني بر خدا دروغ مي بندند. تکذيب آن است که ديگري را به دروغ نسبت دهي و بگويي دروغ مي گويد. کذّاب مبالغه است يعني بسيار دروغگو« إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ كَذَّاب(5)» . کاذبه مصدر است مثل عاقبه ، عافيه و باقيه« إِذا وَقَعَتِ الْواقِعَةُ - لَيْسَ لِوَقْعَتِها كاذِبَة»(6)
طی تاریخ، مغز انسان در نادیده گرفته شدن خود نقش بسیار خوبی را ایفا کرده است. تمامی انسانها از مصریان باستان گرفته تا ارسطو اهمیت چندانی به نقش ماده مرموزی که میان دو گوش انسان قرار گفته است ندادهاند. آناتومی شناس معروف "گالن" به مغز به عنوان فرمانده حرکات و صحبت کردن بدن انسان اعتبار داد اما حتی او نیز توجه چندانی به ماده سفید و خاکستری مغز نداشت. بر اساس گزارش لایو ساینس امروزه تحقیقات و پیشرفتهای تکنولوژیکی امکان مشاهده نزدیک مغز انسان را به وجود آورده است و یافتههایی که به واسطه این تکنولوژیها به دست آمدهاند میتوانند افرادی مانند گالن را نیز شگفت زده کنند: 2-اما در حال کوچک شدن است انسانهای ماقبل تاریخ از مغزهای بسیار بزرگتری برخوردار بودهاند و مطالعات نشان میدهند مغز انسان از پنج هزار سال پیش تاکنون در حدود 150 سانتیمتر مکعب کوچکتر شده است که این میزان با 10 درصد از کل حجم مغز برابری میکند. تاکنون دلیل این کاهش حجم مغز مشخص نشده اما برخی بر این باورند این کاهش حجم با افزایش کارایی مغز همراه شده است. برخی دیگر بر این باورند که به دلیل عدم نیاز به فکهای مقاوم برای جویدن مواد غذایی سخت، جمجمه انسان رو به کوچکتر شدن گذاشته است. با این همه تاکنون شاهدی بر این موضوع که کوچک شدن مغز از میزان هوشمندی انسانها کاسته است یا نه به دست نیامده است. .4. چین خوردگیهای مغز انسان را هوشمند میکنند سطح مغز انسان از شیارهای عمیقی در هم پیچیده شده و از فرورفتگیها (Sulci) و برآمدگیها (Gyri) تشکیل شده است. این سطح غشای مغزی خوانده شده و منزلگاه 100 بیلیون نورون یا سلول عصبی است. این ساختار پیچیده به مغز امکان میدهد تا در فضایی کوچک بیشتر فشرده شده و در نتیجه قدرت پردازش آن افزایش پیدا کند.
|
About![]()
اللهم عجل لولیک الفرج Archivesخرداد 1392فروردين 1392 اسفند 1391 Authorsعبدالستار بخنوLinks
دانشجویان زیست شناسی 90 منوجان
LinkDump
حواله یوان به چین |